با دلبر رفتیم تیراندازی

راستی اینو یادم رفت بگم پریروز که رفته بودم پیش عشقم یه دونه ازین تفنگ بادیا داره قرار شد بریم داخل حیاط باهاش نشونه گیری کنیم ببینیم کی بهتر میزنه ...منم که خیلی سال بود ازین تفنگا دستم نگرفته بودم عشقم بهم یاد داد که چطوری هدف گیری کنم و خودم تیر بزارم داخلش... یه دونه گلدون پلاستیکی هم آویزون کرد به طناب وسط حیاط قرار شد اونو بزنیم....عشقم دفعه سوم یا چهارم تونست اونو بزنه ولی من ۰۰۰۰ نگم براتون که آبروم میره خخخخخخخخ  فک کنم یه ۲۰ تا تیر حروم کردم ‌‌‌‌ هرچقدم رفتم نزدیکتر نخورد بهش همش از کنارش رد میشد ...البته یه دونه پلاستیک ته حیاط آویزون بود خداوکیلی اونو زدم ریا نباشه ...ولی اون گلدونرو دیگه گفتم اگه نزنم عقده ای میشم اخر رفتم سر تفنگ رو به فاصله ۵ سانیمتری گلدون نگه داشتم یه گلوله حرومش کردم خیالم راحت شد .عشقمم بهم میخندید تازه ولی من استعدادشو دارم میدونم .

پ.ن : وی به تیراندازی علاقه مند شد